و اکنون ما مانده ایم ویک راه ناتمام

بخشی از سخنرانی امام موسی صدر با عنوان "علی ع موحد بود و بس" 

سال 1349 – کاشان

... حرفی ندارم، ولی مصیبت کجاست؟ ای علی دوست، ای کسی که به خاطر علی بر سر می زنی، به سوگ می نشینی، ای کسی که برای علی جمع می شوی و چراغ روشن می کنی، ای کسی که برای علی اشک می ریزی، ای کسی که باشنیدن منقبت علی دلت شاد می شود، بشنو و بترس و بلرز از این حرف. امروز اگر دنیا می خواهد علی را بشناسد چطور می شناسد؟

دو راه دارد که دنیای امروز علی را بشناسد. یک راه از تاریخ می رود و کتاب ها را می بیند و علی را از راه تاریخ می شناسد. 

امروز یک راه دیگر هم برای شناختن علی هست. اگر آمدند و گفتند علی را چطور می توان شناخت، می گویند می رویم از پیروانش می شناسیم. فرض کنیم یک نفر می خواهد علی را بشناسد. می خواهد پیروان علی، مامومین علی، دنباله روهای علی، شیعیان علی را بشناسد، تا علی را بشناسد. 

چه می بیند؟ آیا علم می بیند؟ آیا تقوا می بیند؟ آیا علاقه به یتیم که در علی بود می بیند؟ آیا خدمت به مردم می بیند که در علی ع وجود داشت؟ آیا شجاعت و صراحتی می بیند که در علی می دید؟ بهوش باش که چگونه می خواهی علی را بشناسانی ...؟

...

درست است که ما امروز ننگ دامن علی شویم؟

درست است ما بی سواد باشیم؟

درست است ما کثیف باشیم؟

درست است ما بد اخلاق باشیم؟

درست است ما در معامله غش داشته باشیم؟

درست است ما در معامله باطل بگوییم؟

درست است جامعه ی ما از همه ی جامعه های دنیا عقب تر باشد ...؟!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی